بالاخره و در همین لحظه تمام شد...

+ به شرط حیات و حوصله ، فردا از این کتاب که صوت ان را گوش کردم خواهم نوشت:

-------------------------------


من بخاطر ن ( بنا به دلایل قبلی) مشتاق شدم که بخوانمش. صوت آن حدود ۳۵ قسمت ۲۵ دقیقه ای بود که شبها قبل از خواب گوش میکردم. یکی از اشکالات کتابهای صوتی همین است که برای گوش کردنشان باید شرایط نسبتا ارامی فراهم شود تا بتوانم روی حرفهای گوینده تمرکز کنم به همین خاطر کمتر در طول روز میتوانم گوش کنم و شب را انتخاب می کنم؛ اما کتابی که خودم میخوانم اینطور نیست، در همه جا مثلا جلوی تلویزیون ، وسط شلوغی های خانه، در حال گوش کردن به موسیقی و...هم می توانم خواندنش را ادامه دهم و مشکلی نداشته باشم.
اشکال دیگر این است که مجبوری تک تک کلمات و جمله های کتاب را گوش کنی و برایشان وقت بگذاری در حالی که من وقتی خودم رمان میخوانم بعضی خط های حاشیه ای و غیر مهم را نمیخوانم و در نتیجه کتاب خواندن حوصله سر بر نمیشود.
به هرحال گوش کردم...این اولین و احتمالا آخرین کتابی بود که از هاروکی موراکامی خواندم. داستان اتفاقات و تجربیات زندگی یک پسر دبیرستانی را روایت میکرد که به مرور بزرگ شد و به جوانی رسید. البته بیشتر رشد یک بعد از شخصیت او مورد توجه نویسنده بود.
در طول داستان ، موضوعات مختلفی به عنوان خوراک فکری برای ذهن خواننده فراهم میشود، در رابطه با درد بزرگ شدن، درد زندگی کردن و... اما متاسفانه این بخش هم در سایه همان بُعد، قرار می گیرد و کمتر بطور مستقیم به آن پرداخته میشود.

بطور کلی اگر بخواهم حسم را راجع به این کتاب در کلمه ها بگویم:
فاجعه- گاهی خسته کننده اما در مجموع پر کشش- جالب- اگر ممیزی های نداشته را داشتیم یا باید کلا ترجمه و چاپ نمیشد یا نیمی از آن حذف میشد- خوراک فکری درمورد خیلی موضوعات را فراهم می کند- به کسی خواندن آن را پیشنهاد نمیکنم- اگر کسی در حال مطالعه روانشناسی در رابطه با جوانان و رشد آدمی است شاید از خواندن این کتاب نکاتی دستگیرش بشود
(میدانم خیلی متناقض هستند اما واقعا نمیتوانم یک تصمیم خیلی قطعی درمورد این کتاب بگیرم!)

+ بعد از خواندن این کتاب ، مثل ناتور دشت و لبه تیغ باز هم فکر کردم چقدر زندگی نوجوانان ایرانی متفاوت از هم سن و سالهایشان در فرهنگ های غیر مسلمان است. این فکر گاهی به اینجا میرسد که خب راهکار کنترل غرایز و احساسات بچه های این سن در چیست؟ اصلا باید کنترل شود مثل فرهنگ ما یا آنها را ازاد گذاشت مانند ماجرای این کتاب؟ ... به بچه هایم فکر میکنم و در پاسخ درمانده میشوم