امروز صبح همراه جناب پدر به چندتا گلفروشی جذاب که در واقع باغ و گلخانه هستند سرزدیم و تعدادی(۹تا) گلدان گل بهاری خریدیم...
چقدر غبطه خوردم به شغل گلفروشهایی که وسط بهشت روزگارشان میگذرد.
چند گلدان(۵تا) رنگی رنگی هم به عنوان خانه های جدید گلها خریدیم...
الان به شدت منتظرم استراحت عصرگاهی اش تمام شود تا برویم و گلها را به خانه های جدید و خوشگلشان نقل مکان دهیم!
+یکی از گلدان ها، گل سینره است که اقای گلفروش گفتند باید در سایه نگهداری شود. در مسیر برگشت برای خرید از  چند فروشگاه چند باری توقف کردیم و من مدام نگران این گلدان بودم که افتاب میخورد...سعی کردم با جعبه دستمال کاغذی درون ماشین برایش سایه درست کنم و کلی هم قربان صدقه اش رفته ام...فکر میکردم چقدر سخت است که مسئولیت یک موجود زنده با آدم باشد! بیچاره پدر و مادرها!!
++نشانه های بهار را به خانه هایمان وارد کنیم تا روحمان تازه شود...

+++راستی  درختان باغچه خانه هم لباسهای گلدارشان را به تن کرده اند :))

 

×+جناب بهزاد چندباری به وبتان سر زدم اما نمیدانم چرا بخش"نظربدهید" باز نمیشود :(