دقیق خاطرم نیست اما فکر کنم ترم سه بودم که در یکی از انقلاب گردی ها "عقاید یک دلقک" را خریدم...حدود ۶۰صفحه ای از آن را خواندم و با عصبانیت و کللی انتقاد به ممیزی های نداشته ی وزرات ارشاد ! در چاپ رمان های غیر ایرانی، کنارش گذاشتم...
حدود یکسال پیش ، از دوستی یک ترجمه دیگرش را هدیه گرفتم و به خانه که رسیدم همانطور گذاشتمش در دوردست ترین نقطه ی کتابخانه
دو روز پیش که در کتابخانه مشغول بررسی کتابها بودم به چشمم خورد و تصمیم گرفتم یک شانس دیگر به این رمان بدهم! در کمال ناباوری اینبار اصلا انتقادی به آن نداشتم و خیلی منطقی پذیرفتمش...امروز صبح هم آخرین صفحاتش تمام شد
+در این چند سال چه چیزی تغییر کرده؟ محتوا که همان است...
+تغییر نگرش آدمی در طول دوران زندگی، مساله قابل تاملی ست... این عدم ثبات و قطعیت شاید ترسناک هم باشد